نمی گویم که دستم را بگیر
عمریست که گرفته ای
مبادا رها کنی...!
نمی گویم که دستم را بگیر
عمریست که گرفته ای
مبادا رها کنی...!
که اگر هم نخواهی به کسی نتابی، نتوانی...!
روی هر پله که باشی خدا یک پله از تو بالاتر است،
نه به خاطر اینکه خداست،
به خاطر اینکه دستانت را بگیرد.
خدا آن حس زیبایست؛
که در تاریکی صحرا؛
زمانیکه هراس مرگ میدزدد سکوتت را؛
یکی همچون نسیم دشت می گوید؛
کنارت هستم ای تنها...
خدايا، انديشهام را در مسيري معنوي و روحاني قرار ده، تا روحم را با تو درآميزم، و لذت ِ بودن ِ با تو را در لحظه لحظهي زندگيام دريابم.
خدايا، انديشهام را چنان محكم ساز كه به حقيقت و عقلانيت متعهد باشم، و تنها بر پايه فهم و تشخيص خودم از زندگي، زندگي كنم، تا بتوانم از آنچه جامعه و ديگران از من ميخواهند فراتر بروم.
ادامه مطلب....
روزگار بدی برای ما، زنهاست ...
گدا
داشتم بر مي گشتم خونه، مسيرم جوريه که از وسط يه پارک... رد ميشم بعد ميرسم به ايستگاه اتوبوس، توي پارک که بودم يه زن خيلي جوون با چادر مشکي رنگ و رو رفته و لباس هاي کهنه يه پيرمرد رو که روي يه چشمش کاور سفيد رنگي بود همراه خودش راه ميبرد رسيد به من و گفت سلام! |
سوالاتی را که خداوند از تو نمیپرسد!!
خداوند از تو نخواهد پرسید پوست تو به چه رنگ بود
بلکه از تو خواهد پرسید که چگونه انسانی بودی؟
خداوند از تو نخواهد پرسید که چه لباسهایی در کمد داشتی
بلکه از تو خواهد پرسید به چند نفر لباس پوشاندی؟
خداوند از تو نخواهد پرسید زیربنای خانه ات چندمتر بود
بلکه از تو خواهد پرسید به چند نفر در خانه ات خوش آمد گفتی؟
خداوند از تو نخواهد پرسید در چه منطقه ای زندگی میکردی
بلکه از تو خواهد پرسید چگونه با همسایگانت رفتار کردی؟
خداوند از تو نخواهد پرسید چه تعداد دوست داشتی
ادامه مطلب.....